عطـــــــــــاعطـــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

حبه انگور مامان و بابا

مــــــــــــادرانه

1392/4/5 0:13
نویسنده : مامانی
422 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عسلم

 

عطـــــــــــا

میخوام بهت بگم چند روزه دلم خیلی گرفته...

عطـــــــای من نکنه بزرگ که شدی منو زیاد دوست نداشته باشی....

نکنه به من اهمیت ندی....

آخه...

آخه تو همه زندگی منی.

آخه تو جون منی.

آخه تو امید منی.

تو پــــــــــاره تن منی...

ولی نـــــــــه....

باید بگم از همه اینایی که گفتم برام عزیزتری.خیلی عزیز تر....

یعنی میرسه روزی که اینا رو بخونی؟؟

عطا منو تنها نذاری یوقت...

عطا دلت برام تنگ میشه؟؟

عطا دوستم داری؟؟

وقتی بیشتر فکر میکنم میبینم چقدر نیاز دارم به عشق تو.به وجود تو...یعنی من بی تو هیچم مامانی...

الان خوابیدی...چقدر دلم برات تنگ شد...

مثل هر مادری دوست دارم بزرگ شدنتو ببینم.

اما گاهی از اینکه داری بزرگ میشی ناراحت میشم.

عطا

دنیای بزرگترا زیاد خوب نیست.کاش همینطور کوچولو میموندی.

چی دارم میگم؟؟

نمیخوام پسرکم اذیت بشه.وقتی پا گذاشتی تو دنیای آدم بزرگا متوجه خواهی شد منظورم چیه.

عطا همیشه دعات میکنم.

همیشه از خدا میخوام نذاره به نفس من پسر من سخت بگذره...

چه تو این دنیا چه اون دنیا.

طاقت ندارم لحظه ای اذیت شدنتو ببینم.نمیدونی چقدر ناراحت میشم وقتی جاییت خراش برمیداره.

چقدر احساس گناه میکنم وقتی بخاطر سهل انگاری من سرما میخوری یا زخمی میشی...

وای خدا...

مـــــــــادر بودن چقدر سخــــــته...و چه اندازه شیریـــــــــن...

ترسم از اینه که منو از یاد ببری...میترسم عطا...

اما اینو بهت بگم.تا وقتی زنده هستم، چه منو دوست داشته باشی چه نه.چه باهام مهربون باشی چه نباشی.

چه بیادم باشی چه نه...

تا وقتی زنده هستم قلبم برای تو میزنه.همین که تو خوش باشی برای من کافیه پسرکم.مهم همینه...

آرزوی مادر خوشبخیه توئه....


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

میشا
5 تیر 92 0:33
دلم گرفت
الهه
12 تیر 92 2:26
پس ببینید این مادر شوهرا چقدر حق دارن ها، نه؟!




البته بستگی به مادرشوهر داره...
مادرشوهر داریم تا مادرشوهر...!
ایشالا ما از اون خوباش باشیم