عطـــــــــــاعطـــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

حبه انگور مامان و بابا

بلاخره اومدم...

1391/8/10 10:35
نویسنده : مامانی
277 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم...

مامانی ببخشید دیر به دیر آپ میکنم.از بس که شما شیطون شدی یه لحظه آروم و قرار نداری که...

الان قشنگ چهار دست و پا راه میری و گاهی حرکات عجیبی نشون میدی و مثلا رو نوک انگشت پاهات میری.نمیدونم شاید زانوهات درد میکنه...

غذا تقریبا همه چیز میخوری جز اونایی که زیر یکسال ممنوع هست عزیزم.اما این ماه وزنت خوب بالا نرفته بود و فقط 200 گرم بیشتر شده بود.آخه خیلی شلوغ شدی مامانی.شلوغی هم نمیذاره خوب بخوری هم اینکه هرچی خوردی هم آب میکنی...

پسرکم وقتی عصبانی میشی دیدنی میشی.همش میگی اه اه اونم با لحن خیلی بامزه.راستی یبار باباجون به شوخی داشت منو میزد تا ببینه چکار میکنی که اول شروع به اه اه کردی و هی صداتو بلند تر میکردی بعد که دیدی اثر نداره شروع کردی به گریه.اونم چه گریه ای فدات شم.بعدش هم بغل باباجون نمیرفتی و هرقدر هم منو ناز کرد دلت آروم نمیگرفت.قربون دلت برم.ما نمیدونستیم اینقدر ناراحت میشی گلم.منو ببخش عزیزم.اما باید اعتراف کنم خوشحال هم شدم از اینکه فهمیدم پسرم منو اینقدر دوست داره...

نازنینم الان تقریبا دو سه روزی میشه رفتی تو نه ماهگی ولی هنوز از دندون خبری نیست.من خودم تو یازده ماهگی دندون دراوردم.تازگیا خیلی بیقراری میکنی که شاید جای دندونات درد میکنه عزیز دلم.

ای وای...عطا...

امروز 10 آبان سالگرد عروسی من و بابایی هست و من الان تاریخ رو دیدم......

یعنی چکار میتونم بکنم؟؟آخه من برای 15 آبان که سالگرد عقدمون هست برنامه دارم و از تاریخ هم بیخبر بودم...باشه یه کاریش میکنم.فعلا بذار چنتا عکس از پسر خوشگلم آپلود کنم.....

ماشالله بگینـــــــــــا...

پسرکم چه عاشقانه داری بابایی رو نگاه میکنی؟؟؟؟حسودیم شد...

عطا

خدیجه باجـــــــــــــــــی......

چقدر بهت میاد مامانـــــــــــــــــــــــی...

گل پسرم به خوردن علاقه زیادی داری اما حیف چیزایی رو که باید نمیخوری و برعکس...ببین مامان...

چایی خیلی دوست داری و هر جا ببینی حمله میکنی.یبارم تو بازار تو دست یه آقا چایی دیدی و اه اه کنان بهش داشتی حمله میکردی که نافرجام موند...

ببین ظاهرت نشون میده چقدر شیطون بلایی یا نه؟؟قربونت برم الهییییییی...

عطا جونم تو آتلیه خونگی...نازییییییی

عطا در سرزمین لـــــی لــــــی پوت....این لباسا رو باباجون برات از تهران گرفته که فقط کلاهش سرته.ببین چقدر دوستت دارن...فدای همشون...

اینم یه عکس هنری تقدیمی از مامان....دوستش داری؟؟

گل در چمن........وووووووووووووی....چه گلی...

آخی...مادر به قربونت پسرم نبینم همچین با حسرت و انگشت به دهن دخترا رو نگاه کنی...خودم یه خوشگلشو بموقع برات پیدا میکنم.شایدم خودت پیداش کردی...

یه روز آفتابی با مامان تو خونه...اخم نکن گلم ...

کوفته ی ماماننننننننننننن.......بخورمت...

آخـــــــــــه من چی بگمم؟؟؟؟؟؟خودتون ببینین پسرم چقدر خوش تیپ و خوش هیکله دیگه......چه شود؟

الانم تو خواب نازی و همینه که من فرصت کردم اینقدر عکس برات بذارم.آفرین که خوب خوابیدی و به مامان اجازه دادی وبلاگتو آپ کنه پسرم.ببین چقدر ناز میخوابی؟؟؟فقط دلم میخواد تماشات کنم...

ماشالله گفتین؟؟؟؟؟؟یادتون نره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)