عطـــــــــــاعطـــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

حبه انگور مامان و بابا

وقتی رگ سیدی عطا میگیره........

1392/3/2 12:07
نویسنده : مامانی
860 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممم به عطای عصبانی...

وای عطا تا بحال اینقدر ازت نترسیده بودم.خیلی بدتر از آدم بزرگا عصبانی شده بودی.

بگم چرا؟؟؟

دیروز عصر مثل اغلب اوقات تو رو خوابوندم و از اونجایی که خسته بودی فکر نمیکردم زود بیدار بشی.واسه همین رفتم حموم تا دوش بگیرم.که تازه سرمو شسته بودم که دیدم صدا میاد...

دقت کردم دیدم بلــــــــــــــــــه...

داری حسابی گریه  و جیغ جیغ میکنی...تا خودمو گربه شور کنم بیاد پیشت حسابی دیوونه شده بودی.آره دیـــــــــــــوونه....

وای خدا نیاره...

دیدم وایستادی کنار دیوار و جیغ میزنی.فدات بشم الهی انگار ترسیده بودی از اینکه تنها موندی...

بعدشم که منو دیدی تبدیل شد به عصبانیت.اصلا اجازه نمیدادی بهت نزدیک شم یا حتی دستمو بهت بزنم.

شیر هم نمیخوردی.اونقدر منو زدی و چنگول کشیدی که نگو.اصلا دلت خنک نمیشد...

هرکاری میکردم هر چی میگفتم آروم نمیشدی و اونقدر داد زدی که به سرفه افتادی و کم مونده بود بالا بیاری.

آخرش بهت گفتم میبرمت ددر و پارک که یکم تو حالت فرق کرد ولی اینبارم بهم حمله میکردی که دو(پاشو) با(پارک) منم که نمیتونستم اون لحظه ببرمت جایی.

واسه اینکه یادت بره و دیگه داد نزنی رفتم برات شکلات اوردم و گفتم قاقا تو هم بلاخره یه لبخندی بهم زدی با دیدنش و سرتو خم کردی و گفتی دادا....آخ که من دورت بگردم...

این شد که باهام آشتی کردی و مامانو خوشحال کردی حسابی.اونقدر دلم میخواست بغلت کنم که نگو.بعدش کم کم شروع کردی شیر خوردی و دوتایی لالا کردیم...

اونقدر دلم برات سوختتتتتت...خیلی اذیت شدی و هیچ کاری هم آرومت نمیکرد.

 

عطا جون هیچوقت با مامان قهر نکن.آخه من دق میکنم اگه تو ازم دوری کنی و دوستم نداشته باشی.

عاشق عصبانیتت هم هستم.بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ارشیا
2 خرداد 92 13:34
روزت مبارک مرد کوچک پسر نازو دوست داشتنی دارین با اجازه لینکتون میکنیم




سلام دوست عزیزم

متشکرم که بهمون سر زدین و خوشحالم که از وبلاگ عطای من خوشتون اومده.

مامان ریحانه
11 خرداد 92 0:36
سلام عزیزم.خداپسر نازت و حفظ کنه .ممنون که به وبلاگ دخترم سرزدی.