عکسای عطا از تاریخ قبل تا حالا
عطای گلم داری مامان جون رو در حال رانندگی تماشا میکنی فدای چشماتتتتتت
پسرکم تصمیم گرفتم برای اولین بار سوار اتوبوست کنم که با اخم و تخم خوابیدی...
انگاری دوست داری خودت رانندگی کنی نی نی گولووووووو....
چقدرم بهت میاد ماشالااااااااا....
کاکل زری مامان کم کمک داری میشینی.البته به جلو خم میشی و به طرفین میفتی اگه نگیریمت...
البته نکته انحرافی عکس هم که معلومه شما منتظری بستنی بره تو شیکمت توپولیه مامانننن...
یه عکسی تو نت دیده بودم از یه نی نی که عینک Ray Ban داشت واسه همین تا دیدم برات خریدم چون خیلی نمکی میشه واسه نی نی....اینطور نیست؟؟؟؟
اینجا هم که در حال صعود به قله کوه عون ابن علی هستیم.شما هم بغل بابا جون نشستی طبق معمول با چشمای کنجکاو و خوشگلت اطرافو نگاه میکنی...
اینم که تا الان آخرین عکسته تو خونه گرفتم که با عروسک محبوبت (تابالوگا) در حال بازی هستی.بازی که چه عرض کنم ترجیح میدی بخوریش مثل بقیه چیزا...
بازم میام عکساتو میذارم.
از کارات بگم برات که حسابی سرتق شدی و بلند بلند میخندی.رو زمین نمیمونی و بغلی شدی.
همه چیزو میخوای بخوری.
وقتی خوابت میاد اطرافیانتو به گریه میندازی...
حسابی غذا دوست داری و خیلی غذاها رو خوردی...مثل:
چایی شیرین با نون
آبگوشت
سوپ
آش
لعاب برنج
بستنی
سیب
سیب زمینی
...
بقیه بمونه واسه بعد
آخه الان نصفه شبه و شما هم خوابیدی.منم بیام بخوابم تا بیدار نشدی و منو بیچاره نکردی حداقل یکم بخسبم.
دوستت دارم فراوان.
مامان جــــــــــــــــــان