از چی بگم؟
سلام پسر مامان،
ایشالا که خوب و خوشی.
مامانی واقعا دیگه نمیدونم از کدوم کار و حرفت بگم که همش در حال سورپریز کردن ما هستی.
فقط بگم که ماشالا هزار ماشالا خیلی باهوش و با شعور هستی.به سختی بچه ای تو سن و سال تو اینقدر درکش بالا میشه.خوب میدونی چه کاری برات ممنوعه و باید انجام ندی یا اجازه بگیری حتی اگه منم متوجه نباشم ازم اجازه میگیری با زبون شیرینت و انگشت کوچولوت که منم نه نمیتونم بگم دیگه.
حسابی در قبال بچه های کوچکتر از خودت احساس مسئولیت میکنی مخصوصا رها.
بالش و لحاف میاری بخوابونیمش.شیشه شیرشو میاری و گریه کردنی زودی صدامون میزنی میری بالا سرش و....البته خیلی وقته اینطور هستی فدات شم.
اگه کسی و مخصوصا من گریه کنم الکی ناراحت میشی.حتی گاهی برای اینکه غذاتو بخوری اینکارو میکنم الکی و تو برخلاف میل باطنیت میخوری.دیشب برای همین خودت برای اولین بار بدون اینکه کسی ازت بخواد اومدی منو بغل کردی و بوسیدی ومیگفتی مامان آلاما.یعنی چنان لذتی داشت برام که واقعا غیر قابل توصیفه.
پریشب پای مامان بزرگ درد میکرد که تو حسابی ناراحت بودی و فکرت مشغول بود هی توجهت بهش بود که چکار میکنه و از هولت فقط از اون حرف میزدی میگفتی آبا یات.....قربون دل مهربونت برم.خوبه که اینقدر مهربونی ولی میترسم نکنه در اینده یوقت بابت همین دل مهربونت اذیت بشی.
بچه تمیز و منظم و مرتبی هستی ماشالا و گاهی ما رو شرمنده میکنی.کمک ما میکنی برای تمیز کردن خونه و ظرف شستن و.....کاملا هم داوطلبانه.
عسلم خیلی خوابم میاپ بازم میام هم عکس میذارم هم بهتر برات مینویسم.
عاشقتم دنیای منی عطا،بوسسسسس